آدمای راستگو

 

آدمای راستگو خیلی زود و خیلی راحت عاشق میشن 

خیلی راحت احساسشون رو بروز میدن 

خیلی راحت بهت میگن دوستت دارن 

خیلی دیر دل میکنن 

خیلی دیر تنهات میذارن 

اما ... 

وقتی زخمی بشن 

ساکت میشن 

چیزی نمیگن 

و خیلی راحت میرن 

و دیگه هم بر نمیگردن...

رستگاری....فریدون مشیری

از تو می‌پرسم، ای اهورا

می‌توان در جهان جاودان زیست؟

(می‌رسد پاسخ از آسمان‌ها)‌:

- هر که را نام نیکو بماند،

                            جاودانی است

ادامه مطلب ...

...

 

گاهی آنقدر بدم می آید...
که حس می کنم باید رفت!
باید از این جماعتِ پرگو گریخت!
واقعا می گویم...
گاهی دلم می خواهد بگریزم از اینجا!
حتی از اسمم! از اشاره، از حروف...
از این جهانِ بی جهت، که مَیا، که مگو، که مپرس!
گاهی دلم می خواهد بگذارم بروم بی هر چه آشنا...
گوشه ی دوری گمنام،
حوالیِ جایی بی اسم...
بی اسمِ خودم اشاره به حرف!
بی حرفِ دیگران، اشاره به حال!
بعد بی هیچ گذشته ای...
به یاد نیاورم از کجا آمده؟ کیستم؟ اینجا چه می کنم؟
بعد بی هیچ امروزی..
به یاد نیاورم، که فرقی هست، فاصله ای هست، فردایی هست!
گاهی واقعا خیال می کنم،
روی دست خدا مانده ام!
خسته اش کرده ام!
راهی نیست...
باید چمدانم را ببندم،
راه بیفتم... بروم...
و می روم..
اما به درگاه نرسیده از خودم می پرسم:
کجا... ؟!
کجا را دارم؟! کجا بروم؟!

" سید علی صالحی "

ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد


من از جهان بی تفاوتی فکرها و حرفها و صداها می آیم

و این جهان

پر از صدای حرکت پاهای مردمیست

که همچنان که تو را می بوسند

در ذهن خود طناب دار تو را می بافند ....

فقر

میخواهم  بگویم ......
فقر  همه جا سر میکشد .......
فقر ، گرسنگی نیست .....
فقر ، عریانی  هم  نیست ......
فقر ،  گاهی زیر شمش های طلا خود را پنهان میکند .........
فقر ، چیزی را  " نداشتن " است ، ولی  ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست  .......
فقر ، ذهن ها را مبتلا میکند .....
فقر ، بشکه های نفت را در عربستان ، تا  ته  سر میکشد .....
فقر  ،  همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......
فقر ،  تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....
فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....
فقر ،  همه جا سر میکشد ........
                    فقر ، شب را " بی غذا  " سر کردن نیست ..
                  فقر ، روز را  " بی اندیشه"   سر کردن است ...



روزتان را با تکه شکسته های دیروز آغاز نکنید ...


هر روزی که بیدار می شویم


اولین روز از باقی عمرمان است .

آرزوهای ویکتور هوگو


اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی، و اگر هستی کسی هم به تو عشق بورزد، و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد، و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار، برخی نادوست، و برخی دوستدار که دستکم یکی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد.

ادامه مطلب ...