هذیان
خلاصه رفتم آمفی تئاتر و پریسا یک مریض خانم آورده بود بسیار مضطرب بود وقتی ازش پرسیدم راحتی؟ گفت آره! سر صندلی نشسته بود و دست هاش را به هم قلاب کرده بود و هی به بچه ها و پریسا نگاه می کرد.. پرسیدم مضطربی؟ گفت نه... نمیدونستم چیکار کنم! هر چی تیر داشتم به سنگ خورد...یک دفعه با خشم و زیر لبی گفت اصلا حالم خوب نیست پرسیدم چیزی ناراحت تون می کنه؟ گفت حالم خوب نیست...فهمیدم یک جای کار می لنگه مریض همکاری که نداره هیچ؛گارد هم هست تصمیم گرفتم برم سراغ اطلاعات هویتی اش شاید یخ اش باز شه اسم و فامیل اش را پرسیدم فهمیدم مطلقه است و تنها زندگی میکنه با افتخار گفت مستقل و تنها... خب منم فول دادم گفتم درآمد داری ؟ گفت نه فامیل بهم کمک می کنن.... از اینجا دیگه حرف نزد هر چی سوال پرسیدم جواب نداد رو می کرد به پریسا و می گفت خانم دکتر من که گفتم نمی تونم ...چرا باید برای من این اتفاق ها بیافته و.... سعی کردم توجه اش را جلب کنم گفتم میشه سوالات ام را جواب بدید؟ یک دفعه گفت خفه شو!چهره اش عصبانی و ترسناک شد
استاد اینجا مداخله کرد و مریض را آرام کرد و راضی به ادامه مصاحبه اش کرد و من مصاحبه را انجام دادم...وقتی تمام شد و مریک رفت استاد نقد زیادی کرد که زیاد سوال پرسیدی سوالات قضاوتی بود و باعث شد مریض گارد بشه... تون صدات جوری بود که مریض حساب نمی برد ایمپاتیک نبود و.... خلاصه ترکیدم... چند تا البته نکته مثبت محدود هم داشتم خوبیش این بود بهم گفت مریض سختی بود حداقل اش اینه میدونم گند زدم ولی واقعا مریض سختی بود بعد استاد به پریسا گفت بدجنسی کردی چنین مریضی آوردی ؟ اونم گفت نه..تو بخش مریض عالی بود اولین بار ه که اینجور شد سحر هم در تایید ش گفت که اونم باهاش مصاحبه کرده اصلا اینجوری نشده... در اصل متهم شدم به آژیته کردن مریض. .. خودم هم در تعجب بودم یعنی چیکار کردم که مریض اینجور شد! تو سلف که بودیم پریسا گفت مریض تو بخش هم دو بار همینجوری کرده یک بار با پریسا یک بار با استاد ش!البته اونا شانس شون این بود که وقتی دیدن مریض داره مضطرب میشه از اتاق ویزیت فرستادن اش تو بخش
ولی من تو کلاس چنین آپشنی نداشتم ..
ناراحتی ام از اینه مریضی که می دونن ممکنه همکاری نکنه و حتی براش تشخیصی هم نذاشتن و تو تشخیص اش گیر کردن را با چه هدفی میارن کلاس؟!!! بیخود نیست دچار دیلوژن گزند و آسیب نسبت بهشون بشم؟ از ظهر واقعا ناراحتم نه از خفه شو مریض؛ اصلا اون بیمار روان هست و کمک لازم داره از خودم که چرا نشانه ها را نادیده گرفتم
از اونایی که میدونستن چنین سابقه ای داره و بر می دارن میارن اش و تو کلاس دروغ میگن که هیچوقت این جوری نبوده
نمی دانم نتیجه مصاحبه ام چه تاثیری رو استاد گذاشت اما قطعا فراموشش نمی کنه
دلم یک ناجی میخاد نمیدونم چرا
حداقل به گوش استاد برسه که قبلا هم اینجوری شده. ..امیدوارم برسه