بالاخره طاقتم تاب شد و نتونستم بیشتر از این زیر بار حرف زور برم و قید کار تو شرکت رو زدمو کیفمو برداشتمو وسط ساعت کاری زدم بیرون.
ادامه مطلب ...تاریخ وقوع زلزله: |
دوشنبه، 23 اریبهشت 1392 در 03:10:32
2013-05-12 22:40:32 |
بزرگی زلزله: |
۴.۴ |
نوع بزرگی: |
MN |
موقعیت رومرکز زلزله: | ۲۹.۵۶ شمالی و ۵۲.۷۰ شرقی |
عمق: | ۱۰ کیلومتر |
عدم قطعیت مکانی: |
۱.۷۴+/-
کیلومتر در جهت شمالی - جنوبی ۲.۲۲+/- کیلومتر در جهت شرقی - غربی |
منطقه: |
استان فارس |
فاصلهها: |
17 کیلومتری شیراز، فارس |
منبع: |
موسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهران |
...............................................................................................
پ ن : تا حالا اینجوری زمین لرزه رو حس نکرده بودم. ترسناک بود.هیچ وقت فکر نمیکردم از شدت لرزش و صدای لرزیدن شیشه ها و در و پنجره از خواب بیدار بشم. سرجام میخکوب شده بودم هنگ کردم. فقط تنها کاری که کردم خودمو کشوندم کنج دیوار .به آبجی هم گفتم برو تو چارچوب در. تموم که شد لباسامون رو پوشیدیم و به کوچه پناه بردیم.حدود یک ساعتی مهمون کوچه و در جوار همسایه ها بودیم و دوباره رهسپار خانه و کاشانه شدیم.
چقد خوبه که در این مواقع آمادگی لازم رو داشته باشیم.
امیدوارم که خرابی و تلفات نداشته باشه.
خدایا شکرت...
زیاد خوب نباش
زیاد دم دست نباش
زیاد که خوب باشی ، دل آدم ها را می زنی !
آدم ها این روزها ، عجیب به خوبی ، به شیرینی ، آلرژی دارند ..
زیاد که باشی ، زیادی می شوی !!
پ ن ۱ : این دو روز رفتم شبکه دامپزشکی واسه کارآموزی . از این به بعد آزمایش کلسیم و فسفر هم به آزمایشام اضافه شد .بهتره بگم کارم بیشتر شد .
روز اول حدود ۳ ساعت کارآموزی و امروز هم ۱ ساعت ! واسه هر روز هم ۵۰ تومن گرفتن!!چطور حساب کتاب کردن خدا میدونه
پ ن ۲ :نمیدونم توی اولین جلسه تمرین غار چه بر سر انگشتم اومد .یکم درد میکنه .امیدوارم آسیب ندیده باشه .
.....................................
بعد نوشت : بعد از چند روز دوباره بخوای بیای سر کار حالگیری هستا... از وقتی اومدم روپوشم رو پوشیدم و بعد صبحونه و تا الان هم تو نت بودم.زنگ زدم سالن تولید انگاری امروز سفارش ندارن و تولید بی تولید (خداروشکر) باید امروز چک کنم و مواد شیمیایی که واسه کلسیم و فسفر لازم دارم رو سفارش بدم.
خدا جونم چرا من اینقد بی انرژی ام ؟؟
بالاخره تصمیم گرفتم با دوستان راهی تهران برای شرکت در جلسه سالیانه انجمن بشم.
ساعت 10 شب بلیط داشتیم. ترمینال که رسیدم بقیه دوستان هم اومده بودن.با تاخیر نیم ساعته اتوبوس راه افتاد.