در یکی از روزهای دور،
در یکی از روزهای زمستانی سرد؛
نبودنت را به خورشید گلایه میکنم؛
زمانی که خورشید جایش را به ماه میدهد باز به جستجویت برخواهم خاست...
و در کوچه های شب
سراغت را از رهگذران شب زده ی ستاره دیده خواهم گرفت
زمانی که میدانم دیگر نیستی؛
ادامه...
عقربه های ساعت عدد ۱۴ رو نشون میداد که وارد دفتر انجمن شدم .چندتا از دوستان هم اومدن.منتظر شدیم تا بقیه هم بیان. کوله پشتی ها رو برداشتیمو سوار ماشینا شدیم و شهر رو با تمام شلوغی هاش پشت سر گذاشتیم و راه جاده رو در پیش.