دستان بی رمق

بازم قصه زندگی و علامت سوالا... 

بازم نگاه چشمان بی سویی که به دنیا نگاه میکنه ... 

بازم بغضی که ترکید و چشمی که تر شد ... 

بازم نگاه امیدواری که به زندگی شک کرد ... 

بازم شلوغی زندگی که تو تنهایی سر شد ... 

بازم دلی که سوخت و حسی که احساس ناتوانی کرد ... 

بازم زندگی و روزا و شبا 

بازم آدمایی که یادشون میره آدمن 

بازم فراموش کردنا و سنگ شدن احساسا 

بازم حرصا و طمعا  

............................. 

 واسه شفا همه بیمارا دعا کنید.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد