پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندان گذاشت که بتوانند به بهترین شکل آرامش را تصویر کنند.
نقاشان بسیاری آثار خود را به قصر فرستادند. آن تابلو ها تصاویری بودند از جنگل به هنگام غروب، رود های آرام، کودکانی که در خاک می دویدند، رنگین کمان و قطرات شبنم بر گلبرگ گل سرخ.
پادشاه تمام تابلو ها را بررسی کرد و سرانجام فقط یک اثر را انتخاب کرد.
آن تصویر، کوه ها را نمایش میداد اما کوه ها ناهموار بود، قله ها تیز و دندانه ای بود، آسمان بالای کوه ها به طور بی رحمانه ای تاریک بود و ابر ها آبستن آذرخش، تگرگ و باران سیل آسا بود.
این تابلو با تابلو های دیگر، هیچ هماهنگی نداشت. اما وقتی آدم با دقت به تابلو نگاه میکرد در بریدگی صخره ای، جوجه ی پرنده ای را می دید. آنجا در میان غرش وحشیانه توفان، جوجه گنجشکی آرام نشسته بود.
پادشاه درباریان را جمع کرد و اعلام کرد که برنده مسابقه بهترین تصویر آرامش، آن تابلو است. بعد توضیح داد که:
آرامش آن چیزی نیست که در مکانی بی سر و صدا، بی مشکل، و بی کار سخت یافت شود. چیزی است که میگذارد در میان شرایط سخت، آرامش در قلب ما حفظ شود. این تنها معنی حقیقی آرامش است.
ارامش؛ گمشده بشر امروز
دقیقا
چه آرامش زیبایی***
آره خیلی زیباست ..
ممنون
وب زیبایی داری....
بهم سربزن...
ممنون که سر زدید.
نظر لطفتونه.
چشم
بسیار بسیار زیبا
من ماندم و ۱۶ جلد لغت نامه،
که هیچ کدام از واژه هایش مترادف این “دلتنگی”های لعنتی نمیشود
کاش دهخدا میدانست دلتنگی معنا ندارد !
درد دارد…
کاش ...