غار شاداب

 

عقربه های ساعت عدد ۱۴ رو نشون میداد که وارد دفتر انجمن شدم .چندتا از دوستان هم اومدن.منتظر شدیم تا بقیه هم بیان. کوله پشتی ها رو برداشتیمو سوار ماشینا شدیم و شهر رو با تمام شلوغی هاش پشت سر گذاشتیم و راه جاده رو در پیش.

به راحتی می شد اشتیاق رو تو نگاه ها دید. اشتیاق برای کشف یه دنیای دیگه و تجربه ای جدید. حدود یک ساعت و نیم تو راه بودیم تا به روستای مورد نظر رسیدیم . البته بین راه حدود ۲۵ دقیقه هم  ایستادیم تا اون یکی ماشین بهمون برسه.

 وارد روستا شدیم. 

 جلو خونه یکی از روستایی ها توقف کردیم و ازش اجازه گرفتیم تا ماشینامون رو اونجا پارک کنیم. ما خانما (۳نفر بودیم ) از صاحبخونه اجازه میگیریم و میریم تو یکی از اتاقا و لباسامون رو عوض میکنیم. کوله هامون رو آماده میکنیم و رو پله ها منتظر میشیم تا یکی از اهالی روستا که راهنمامون بود بیاد.


بعد از صحبت کوتاهی با راهنما تصمیم بر این میشه که تا جایی که امکان داره با ماشین بریم و بقیه مسیر رو پیاده. 

سوار ماشین شدیم وچشامونو دوختیم به راه پر پیچ و خم و سنگلاخی کوه .

نزدیک یه روستای قدیمی که تقریبا خالی از سکنه شده بود ماشینا رو پارک کردیم و بقیه راه رو پیاده... 

از کوچه باغ های قدیمی عبور کردیم.خیلی زیبا و رویایی بود..خیلییییییییییی. جای دوستان سبز.

تمشک های وحشی...

درختای انار و گردو از دیوار باغا سرک میکشیدن وعبورمون رو نظاره گر بودن گوئی مدتها بوده مسافری غبار از چهره کوچه ها پاک نکرده .


کمی جلوتر صدای آب طنین انداز سکوته..

هنوز محو تماشای باغ و زیبایی هاش بودیم که دیدیم خورشید دست نوازشگرش رو به طرفمون دراز کرده.

تو دنیای خودم بودم که دیدم یکی از دوستان صحبت از چشمه ای میکنه که تو مسیرمونه.

توی اون گرما کمی استراحت کنار چشمه خیلی دلپذیره.

با اشتیاق به راهمون ادامه میدیم تا به چشمه و درختایی که اطرافش هنر نمایی میکردن رسیدیم. اما از آب چشمه اندک آبی راکد چیزی به چشم نمیخورد.

تو سایه درختا استراحت کوتاهی کردیم و دوباره راهی..

 15 دقیقه دیگه هم پیاده روی میکنیم.از دور دهانه غاری میبینیم.تا وارد دهانه شدیم خنکی هوای درون مرحمی شد بر گونه های داغمون.اما مثه اینکه این غار امتداد زیادی نداره و غار مقصدمون نیس.چندتا عکس گرفتیم و دوباره راهی ...



به دهانه غار اصلی رسیدیم.به 2 گروه تقسیم : گروه اکتشاف و گروه نقشه بردار.من جزء گروه دومی بودم.گروه اکتشاف زودتر راهی شدن.

باید از دهانه بسیار کوچیکی عبور میکردیم.اونقد کوچیک که یکی از دوستان گیر کرده بود و با تلاش زیاد تونست عبور کنه.بصورت درازکش و خوابیده بر روی کمر و با حرکت شانه و بالا تنه خودمون رو از دهانه عبور دادیم .



به دنیای تاریکی مطلق خوش آمدیییییییید :

مسیر رو به بالایی رو رفتیم.خاک این قسمت بسیار روان بود و باعث ایجاد گرد و غبار میشد.

بخاطر همین دستمون رو به دیواره گرفتیم و بااحتیاط قدم بر میداشتیم تا گرد و خاک کمتری ایجاد بشه.روی دیواره میشد پروانه هایی که استتار خوبی با دیواره  داشتن رو دید.



مسیر رو بصورت افقی ادامه میدیم.اما طولی نمیکشه که مسیر کوتاه رو به پائین و سپس رو به بالایی رو میریم. این قسمت چاهی به سمت بالا دیده میشد که به گفته دوستان باید دست کن باشه.


خاک این سمت گلی بود.سنگینی گل کف کفش رو میشد کاملا حس کرد.

راستی تو این قسمت چند تا خفاش هم هنر پروازشون رو به نمایش گذاشته بودن. اونقد که حس میکردی الانه که یکیش بیاد و صورت مبارک رو نوازش کنه .

یکم مسیر رو بصورت کلاغ پر ادامه دادیم تا به دهانه کوچیک دیگه ای رسیدیم که اختلاف ارتفاعی حدود 2متر و نیم با سطح پائین خودش داشت.

یه تیغه ای هم سطح  و در فاصله ای حدود 50- 60سانتیمتری دهانه هم وجود داشت. برای رد شدن از این قسمت اول پاهامون رو از دهانه عبور دادیم و به تیغه رسوندیم و بعد از اینکه پاهامون رو ثابت کردیم با احتیاط بالاتنه رو عبور دادیم و خودمونو روی تیغه انتقال دادیم .

این قسمت تزئینات غار بیشتر خودنمایی میکرد و دیواره تقریبا سفید رنگ شده بود و سفیدی خودش رو به رخ تاریکی غار میکشید که نتیجه ی این فخر فروختن اسارت ابدی در دل تاریکی هاس !!!


وارد تالار دیگه ای شدیم. سمت راست که انتهای چندانی نداره و بن بسته.

مسیر چپ رو رفتیم.مشغول اندازه گیری فاصله بین 2 ایستگاه بودیم که گروه  اکتشاف بهمون رسیدن.

تا انتهای مسیر اصلی رفته بودن اما 2-3 مسیر فرعی دیگه هم وجود داشته که پیمایش زیادی در اون مسیرها صورت نگرفته و گویی یکی از مسیرها به آب میرسه و شاید بحث غواصی هم پیش بیاد. همگی این نظر رو داشتن که باید در فرصت مناسب تر و مدت زمان بیشتری اسرار غار رو کشف کرد .نهایتا تصمیم بر این شد که کار نقشه برداری در همونجا تموم شه و ادامه کار به برنامه دیگه ای مؤکول شه. استراحت کوتاهایی کردیم و گروه نقشه بردار به همراه تعدادی از دوستان اکتشاف مسیری رو که تا انتها پیمایش کرده بودن رفتیمو چند عکس یادگاری و سرانجام ساعت 23 از دهانه خارج شدیم.


 در انتهای مسیر پیمایشی این شاهکار خلقت رو دیدیم.بسیار زیبا بود.


............................................................................................................................

پ ن 1 : هنوز واسه این غار نامی انتخاب نشده.منم اسم کوه اون منطقه رو بصورت موقت روش گذاشتم.

پ ن2 : دیروز یه برنامه دره نوردی رفتم.آبش خیلی سرد بود.خیلیییییییییییی

نظرات 3 + ارسال نظر
جوجو(دانلودباز) دوشنبه 6 شهریور 1391 ساعت 10:46 http://bir-jand.blogsky.com

سلام ممنون به من سر زدی
اون شعر رو اشتباه نوشته بودم؟ اون شعری که برام نوشتی درستش هست یا یه شعر دیگه س؟

سلام...
شعری رو که نوشتم از "سهراب سپهری" هست.عنوانش هست دنگ از مجموعه ی مرگ رنگ.

جوجو(دانلودباز) پنج‌شنبه 9 شهریور 1391 ساعت 11:19 http://bir-jand.blogsky.com

سلام فرنوش خانوم
خوبی سلامتی
بازم ممنون سر زدی
منم دیروز رفتم استخر برای اولین بار بود نزدیک بود غرق بشم
میخوام دوباره برم.واقعا استخر حالمیده به آدم از وقتی که اومدم از استخر اینقدر خسته شده بودم تا الان خوابیدم.بیدار شدم کامنت شما رو دیدم.اومدم برای شما هم نظر بگذارم.
راستی تو عکس شما کدوم هستید؟
منم کوهنوردی رو دوست دارم همچنین مسافرت رو ولی هیچ وقت نمیشه برم کوهنوردی.
بازم از این مناطق زیبا بگذارید ببینیم.
فعلا خدانگهدار برم صبخانه بخورم

سلام ...
ممنون شما خوبید؟؟
تو این فصل استخر میچسبه و بیشتر از اون خواب بعد از استخر... انرژی زیادی هم از آدم میگیره هم به آدم میده
اون لباس قرمزه منم
اگه بخواین کوه هم میتونین برین..

جوجو(دانلودباز) چهارشنبه 15 شهریور 1391 ساعت 13:43 http://bir-jand.blogsky.com

فرنوش خانم رشتتون زمین شناسی هست؟
وای که چقدر این جور سفرها میچسبه به آدم
لباستون خیلی قشنگه ها و خودتون که بیشتر بیشتر.
شاید آخرین بازدیدم باشه از وبتون فعلا خدانگهدار

نه ، سررشته زیادی از زمین شناسی ندارم.
آره دنیای تاریکی ها هم یه جورایی جذابه و زیبایی های خودشو داره.
خوشحال میشم بازم سر بزنید.
موفق باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد