در یکی از روزهای دور،
در یکی از روزهای زمستانی سرد؛
نبودنت را به خورشید گلایه میکنم؛
زمانی که خورشید جایش را به ماه میدهد باز به جستجویت برخواهم خاست...
و در کوچه های شب
سراغت را از رهگذران شب زده ی ستاره دیده خواهم گرفت
زمانی که میدانم دیگر نیستی؛
ادامه...
دیگه نمیتونم............کم آوردم فرنوش.امروز از خودم متنفر شدم..خوش بحال کوروش بزرگ که انقدر قوی و روحانی بوده..
سلااام ... تنفر واسه چی؟؟ چرا اون وقتی که لبخند رو روی لب مریضا مینشونی بیاد نمیاری؟؟میدونم که تمام تلاشت رو میکنی اما بعضی وقتا خواست خدا چیز دیگه ای هس ... مثل همیشه قوی باش .محکم و استوار مثل کوه
دیگه نمیتونم............کم آوردم فرنوش.امروز از خودم متنفر شدم..خوش بحال کوروش بزرگ که انقدر قوی و روحانی بوده..
سلااام ...
تنفر واسه چی؟؟ چرا اون وقتی که لبخند رو روی لب مریضا مینشونی بیاد نمیاری؟؟میدونم که تمام تلاشت رو میکنی اما بعضی وقتا خواست خدا چیز دیگه ای هس ... مثل همیشه قوی باش .محکم و استوار مثل کوه
جمله کوتاهی بود ولی پر از معنی
چی بودیم و چی شدیم....