درباره من
در یکی از روزهای دور،
در یکی از روزهای زمستانی سرد؛
نبودنت را به خورشید گلایه میکنم؛
زمانی که خورشید جایش را به ماه میدهد باز به جستجویت برخواهم خاست...
و در کوچه های شب
سراغت را از رهگذران شب زده ی ستاره دیده خواهم گرفت
زمانی که میدانم دیگر نیستی؛
ادامه...
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- دی 1393 1
- آذر 1393 1
- شهریور 1393 3
- مرداد 1393 3
- تیر 1393 1
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 3
- فروردین 1393 2
- بهمن 1392 2
- دی 1392 2
- آبان 1392 2
- مهر 1392 2
- شهریور 1392 4
- مرداد 1392 3
- تیر 1392 4
- خرداد 1392 2
- اردیبهشت 1392 7
- فروردین 1392 2
- اسفند 1391 6
- بهمن 1391 7
- دی 1391 6
- آذر 1391 4
- آبان 1391 6
- مهر 1391 8
- شهریور 1391 6
- مرداد 1391 7
- تیر 1391 10
- خرداد 1391 10
- اردیبهشت 1391 16
- فروردین 1391 7
- اسفند 1390 7
آمار : 33225 بازدید
Powered by Blogsky
ماندن و رفتن
ماندن ، سنگ بودن است و رفتن ، رود بودن .
بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن،
و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ....
"دکتر شریعتی "
فرنوش
چهارشنبه 14 تیر 1391 ساعت 09:59
خوشحالم که تو هم به دریا می اندیشی ... و این زیباست .. دریایی بودن و به پروانگی رسیدن ....
مثل دریا بودن سخت است
دریا بزرگ است و بی انتها
دریا وسیع است و پر از راز
شاید اگر مثل رود باشیم
معنای رسیدن به دریا را بتوانیم حس کنیم ....