درباره من
دستهها
جدیدترین یادداشتها
همهبایگانی
- دی 1393 1
- آذر 1393 1
- شهریور 1393 3
- مرداد 1393 3
- تیر 1393 1
- خرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 3
- فروردین 1393 2
- بهمن 1392 2
- دی 1392 2
- آبان 1392 2
- مهر 1392 2
- شهریور 1392 4
- مرداد 1392 3
- تیر 1392 4
- خرداد 1392 2
- اردیبهشت 1392 7
- فروردین 1392 2
- اسفند 1391 6
- بهمن 1391 7
- دی 1391 6
- آذر 1391 4
- آبان 1391 6
- مهر 1391 8
- شهریور 1391 6
- مرداد 1391 7
- تیر 1391 10
- خرداد 1391 10
- اردیبهشت 1391 16
- فروردین 1391 7
- اسفند 1390 7
2 تا 19 دادم و خوشحال رفتن
سلااام....
حال و احوالتون؟
خوبین؟تعطیلی جمعه چطور بود؟خوش گذشت؟؟
واسه من که تقریبا تمام روزای هفته رو بیرونم عالی بود.
اونقدر عالی که صبح که از خواب بیدار شدم هنوز حس روز تعطیلی رو داشتم و فکر میکردم هنوزم تعطیلم!!
آماده میشم و از خونه میزنم بیرون.بعد از چند دقیقه ای انتظار سرویس میاد و حرکت به سمت شرکت.
وارد قسمت اداری میشم.یه نگاهی به دستگاه حضور و غیاب میندازمو از جلوش رد میشم..چند قدم جلوتر یادم میفته که انگشت مبارک رو روی دستگاه ثبت نکردم برمیگردمو حضوری میزنم...
حرکت به سمت آزمایشگاه...اما نه انگار در باز نمیشه قفله!!
تو جعبه کلید هم خبری از کلید نبود...یه کلید مشابه رو امتحان میکنم
نه باز نشد..
اینجاس که 2تا از همکارا به کمک میان.بعد از کلی ور رفتن با در بالاخره پیروز میدان میشیم و قفل در باز میشه
امروز 2تا کارآموز دارم واسه همین یه نگاهی به نوشته ها و جزوه ها میندازم تا مطالب رو کامل ارائه بدم.
بالاخره میان.240 ساعت کارآموزی دارن...اما اینجور که پیداست فقط هدفشون دادن یه گزارش کارآموزی به دانشگاهه و بس.
شروع میکنم و یکی یکی آزمایشایی که انجام میدم رو واسشون توضیح میدم.
اما نه انگار تنبل تر از این حرفان که بخوان چیزی یاد بگیرن چون حتی حوصله نوشتن رو نداشتن
تمام آزمایشا رو توضیح میدم.از قیافه هاشون پیداس که چیزی یاد نگرفتن ینی نخواستن ذهن مبارک رو مخدوش کنن ...
منم مطلب رو جمع و جور میکنم..اصلا حواسشون اینجا نیس.تو فکر امضای نامشون بودن.
بالاخره نامشون رو میگیرن .مهر و امضا شده( آشنا بودن دیگه!! )
منم 2تا 19 بهشون میدم و برگه هاشون رو امضا میکنم.
خوشحال میشن و خداحافظی میکنن و با کوله باری از تجربه!!!
میرن. تا 2شنبه ارائه بدن!!!
میزدی پس کله شون تا چیزی یاد بگیرن! حیف نوزده! بخدا اونشب تا صبح استند بای کنار مریض واستادم تا تشنج نکنه چون سدیم اش رو 114 گزارش کرده بودن! پلک حتی نزدم و ساعت پنج صبح سدیم مجدد اومد 141! زیر گزارش اول تازه نوشته بودن: ری چک شد و با علائم بالینی تطابق دهید! یعنی نمیشد گفت اشتباه تایپیه!
میدونم پیش میاد تو هر رشته ای، اما اینکه اومدن تو آزمایشگاه و هیچی یاد نگرفتن و رفتن ناراحتم کردها!
حالا بیخیال.خودت چطوری؟ چه خبرها؟
سلااام دوسی جون...حال و احوالت؟؟
؟؟؟
ای بابا وقتی خودشون نمیخوان چیزی یاد بگیرن که نمیشه به زور متوسل شد!! وقتی کسی که رشتش شیمی هست و میاد تو آزمایشگاه یه کارخونه تا آنالیز خوراک دام یاد بگیره تکلیف مشخصه(هر چند اینجا هم میتونن مطلب جدید یاد بگیرن)..بهشون گفتم که توی دوره کارآموزی هس که میشه کلی چیز یاد گرفت،اینجاس که متوجه میشین تنها خوندن مطالب درسی دوران دانشگاه کافی نیست!!!اما کو گوش شنوا
....
باید 2 تا 9 میدادی...
سلااام ...
9 که دادم اما نمیدونم اون 1 کناریش از کجا اومده؟!!